228 «اَنَس» وقت ملاقات تنظيم ميكرد؛ اتاق حضرت هم كه خيلي وسيع نبود، وقتي اين «طير مشوي» از ملكوت رسيد، اَنَس هم كه دربان است و فاصله كم است، شنيد كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) عرض كرد خدايا! اَحبِّ خلق را برسان كه در اين «طير مشوي» شركت كند. اَنَس اين را شنيد، طولي نكشيد كه وجود مبارك حضرت امير رسيد؛ حضرت امير هم وقت قبلي نگرفته بود، ميخواست بيايد، اَنس موافقت نكرد، حضرت مقداري صبر كرد و دوري زد و دوباره آمد، باز اَنس موافقت نكرد؛ بار سوم كه آمد وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: اَنس بگذار بيايد، اجازه داد و آمد. حضرت، يعني پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به اَنَس گفت چرا اجازه ندادي علي بيايد؟ ادامه مطلب. |
درباره این سایت